راز ناکارآمدی مدیریت
گذار ما از جامعه سنتی به صنعتی مانند یک هجو صورت گرفت. مثلا پس از ده ها سال نوشتن برنامه توسعه اینک به فکر ساماندهی دست فروش ها هستیم یا این که در عصر حی پی اس، قطارها باز هم باید پشت پیچ را با چشم ببینند. تازه امکانات هم به به دست مان می اید، آن ها را مریض وار استفاده می کنیم، همین تلگرام که این روزها مشهوده، خودش نمونه ی اعلی است. مدیریت هم چنین امری است. همه ی ما داعیه ی “بده دست من مدیریتش کنم” رو داریم اما این وضع و حال ما است.
راز ناکارآمدی مدیریت
گذار ما از جامعه سنتی به صنعتی مانند یک هجو صورت گرفت. مثلا پس از ده ها سال نوشتن برنامه توسعه اینک به فکر ساماندهی دست فروش ها هستیم یا این که در عصر حی پی اس، قطارها باز هم باید پشت پیچ را با چشم ببینند. تازه امکانات هم به به دست مان می اید، آن ها را مریض وار استفاده می کنیم، همین تلگرام که این روزها مشهوده، خودش نمونه ی اعلی است. مدیریت هم چنین امری است. همه ی ما داعیه ی “بده دست من مدیریتش کنم” رو داریم اما این وضع و حال ما است.
راز ناکارآمدی مدیریت